تقریبا همه ما گوشه ذهنمون یواشکی یکی رو دوست داریم. خیلی یواشکی. جوری که تقریبا جز خودمون هیچ کس نمیدونه توی صندوقچه دلمون اسم کی رو قایم کردیم! همه ی طول روز بهش فک میکنیم و همگی طعم دلشوره های یهویی رو چشیدیم. ته دلمون خالی شده اما کسی خبردار نشده!

حالا فکرشو بکنید با این صندوقچه وارد زندگی مشترک میشیم! زندگی مشترکی که توی صندوقچه دلت یه اسم دیگه نوشته و با اسم صفحه دوم شناسنامه ت تطابق نداره! طرف مقابلتون هم به همین درد مبتلاست. اما تا اخر عمر هیچ کدوم از این راز با خبر نمیشن. شاید بگید این حرفا همش کشکه و اگه زندگی مشترک خوب پیش بره،مرور زمان همه چز رو پاک میکنه! اما من معتقدم هر چقدم زندگی مشترک عالی داشته باشید دقیقا مثل اینه که توی یه هتل زندگی میکنید اما هیچ وقت نمیتونید مالک اتاق هتل بشید! با این نسل سخته زندگی کردن. نسلی که خودمم یکی از ادماشم. باور کنید کمی ته دل یه نفرو قلقلک بدید یه اسم یا یه آه و حسرت از نفیرش بلند میشه و راحت میشه فهمید سرچشمه این حسرت کجاست!

ادم های زیادی دور و برم دیدم که غرق روابط عاشقانه بودن و به هر دلیلی نتونستن اون عشق رو به سرانجام برسونن و الان با یکی دیگه ازدواج کردن! خیلیم به ظاهر خوشبختن اما به محض اینکه خلوتی پیدا میکنن یواشکی صندوقچه دلشون رو باز میکنن و عطر خاطرات اون اسم رو بو میکشن!

چطوری میشه زندگی کرد با ادمی که همیشه یواشکی ته ذهنش عاشق یکی دیگه س؟

شاید فقط باید کنار اومد! همونجوری که مادر پدرامون کنار اومدن! همونجوری که نسل به نسل باهاش کنار اومدن! هر نسلی تلاش میکنه تا به فرزندش کمک کنه که به عشقش برسه و یادش بده که عشق توی زندگی یه واژه مقدسه. اما انگار همگی شکست خوردن!

خواهشا یا ازدواج نکنید. یا اون صندوقچه ی لعنتی رو خالی کنید و بریزید دور!

.

پ.ن: برای اون رفیقی که صندوقچه ش رو هنوز پرت نکرده!


موضوعات مرتبط: دل نوشته های بی بنیاد ع. بهاری
برچسب ها: عرفان_بهاری , دل , ازدواج , صندوقچه

تاريخ : ۱۳۹۸/۰۷/۲۸ | 2:1 | نویسنده : ع.بهاری (صریر) |