اینجا دیواریست برای نقاشی کردن افکار به هم ریخته ام
حتما سریال شهرزاد رو دیدید! توی سریال شهرزاد وقتی کودتای بیست و هشت مرداد انجام میشه، فرهاد داستان دچار یک سرخوردگی سیاسی و اجتماعی میشه! نه تنها فرهاد بلکه اونایی که حداقل نون رو به نرخ روز نخوردن و دغدغه خیلی چیزارو داشتن حس عجیبی داشتن! توی فیلم بعد کودتا دیگه هیچی مثل قبلش نبود. فرهاد شعر نمیگفت. شهرزاد شوهر کرد. رفقای تیاتری( عشق کردم بنویسم تیاتر) فرهاد مردن و خلاصه هیچکس حالش مثل گذشته نشد!
فک نکنید اوضاع تغییری کرده. نه همون نسل فرهاد و شهرزادیم که اومدیم و رسیدیم به این گلوگاه تاریخی. هنوزم بی عدالتی و هزار کوفت و زهر مار دیگه هست توی این مملکت و ما هم ..... قضایای بنزین به ظاهر تموم شد ولی نسل سرخورده ما توی دلش اتیش بغض رو روشن نگه داشته. اتیش فریاد! نمیخوام بحث رو سیاسی کنم چون به اندازه کافی مورد عنایت قرار گرفتیم من باب مباحث سیاسی.
چند وقت پیش دوست عزیزی گله کرد که چرا مطلب نمیذاری و ... مونده بودم چه جوابی بهش بدم که خداروشکر اینترنت قطع شد و با شروع عصر کره شمالی منم دلیل محکمه پسندی داشتم برای ننوشتن! و الانم که از عصر کره شمالی نجات پیدا کردیم و به عصر ایران(فیلترینگ) رسیدیم داغ گرونی بنزین (شما بخونید داغ عدالت اجتماعی ووووو) نفسم رو بند اورده و دل و دماغی واسه نوشتن نیست!
برای ادمی که زندگیش با چهارتا کتاب و یه باغ و یه ماشین جیپ مدل 69 و چند نخ سیگار میگذره گرونی بنزین نباید قضیه مهمی باشه.اما....... خیلی دوس داشتم بعد از نجات از عصر کره شمالی بیام تو وبلاگ و شعر معروف اخوان رو بذارم که میگه:
نفس کز گرمگاه سینه می اید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت ، نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک...... منم من میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور. منم دشنام پست افرینش، نغمه ناجور.....
هوا بس ناجوانمردانه سرد است!!!!
پ.ن: از بس حرفامون رو قورت دادیم و نصفه و نیمه گفتیم که غمباد گرفتیم!
موضوعات مرتبط: دل نوشته های بی بنیاد ع. بهاری
برچسب ها: عرفان_بهاری , صریر , زمستان , سرخوردگی
.: Weblog Themes By Pichak :.