اینجا دیواریست برای نقاشی کردن افکار به هم ریخته ام
شاید بتونیم قبول کنیم که پدر و مادرا حق دارن سالروز به دنیا اومدن بچه شون رو جشن بگیرن ولی خیلی کوته فکرانه س که ما خودمون اتفاقی رو خجسته بدونیم که هیچ نقشی توی اون نداشتیم!!! و صرفا به خاطر غلیان احساسات دوتا آدم به اسم پدر مادر ما بخوایم خیلی به خودمون ببالیم!!! من مردادیم.. تو شهریوری.. اون آبانی... آبانی ها اینجورین.. مردادی ها اوجورین... تا حالا فک کردین اگه عادت ماهانه مادرتون یک هفته جا به جا میشد احتمال داشت از یه اسفندی مهربون به یه فروردینی شجاع تبدیل بشید؟!؟!؟!
به نظرم جشن گرفتن چیزایی که خود آدم هیچ نقشی توی اونا نداشته مسخره ترین کار دنیاس!
همیشه توی فانتزی هام وقتی دنیارو جای قشنگی تصور کردم که انسانها بتونن خودشون رو از شر یه سری قید و بند مسخره رها کنن.. سنت های بی خودی... و تمام مواردی که جلوی فکر کردن ادمهارو میگیره
سالهاست دارم چهارچوب ها و زندان هایی که گذشته گان برامون به یادگار گذاشتن رو دونه دونه کنار میزنم!
پ.ن: امروز سالروز تولدم بود! این مصیبت عظیم رو به خودم تسلیت میگم که یک سال از فرصتی که بهم داده شده به عنوان زندگی کم شد !
پ.ن 2 : این اتفاق خجسته رو به پدر و مادرم تبریک میگم که حاصل هم نشینی اونا تبدیل شده به دلیلی برای ادامه زندگی مشترکشون!
پ.ن 3: چشم باز کردن به روی این دنیای نه چندان زیبا جشن و پایکوبی نداره!
موضوعات مرتبط: دل نوشته های بی بنیاد ع. بهاری
برچسب ها: عرفان_بهاری , تولد , نیلوفرانه , جبر
.: Weblog Themes By Pichak :.