نیلوفرانه

هوا ارام، شب خاموش، راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوتر های وحشی میکند پرواز

خیلی راحت میشه چشماتو ببندی وکبوتر وحشی خیالت رو به سمت پرواز سوق بدی. شاید این تنها کاریه که توی این شب های تلخ غربت میشه انجام داد. غربتی که همه زندگی تو گرفته. غربت انجاست که با جمعی و جانانی نیست!!! این کبوتر خیال میره و پرواز میکنه و گذشته و اینده هر ادمی رو میتونه به هم وصل کنه! دوتا عاشق رو بهم میرسونه و دوتا عاشق رو از هم جدا میکنه! اما یه خصلت عجیب داره کبوتر. کبوتر جلد خونه صاحبش میشه . هر جا بره برمیگرده سر خونه اول. یعنی به محض اینکه چشماتو باز کردی میبینی کبوتر خیالت نشسته توی طاقچه ی غربت زندگیت و زل زده توی چشمات.

غرض از نوشتن این مطالب همش فکر کردن به اینده بود. اینده ای که هیچ وقت نمی میره اما هیچ وقت مثل گذشته هم نمیشه. اینده ای که اصالت و رسالتش رو یه جا باهم گم کرده.

توی این دوره ی غریب من موندم و کبوتر خیال و لب تاب و چند نخ سیگار . بقیه ادم ها، چیزایی که دور و برم هستن بیشتر طعم تکرار میدن تا طعم ارامش. نمیدونم کجا دارم میرم و اخر این مسیر به کجا ختم میشه. نمیدونم سر کدوم بزنگاه و تقاطع بازم چشمم می افته تو چشم اونایی که نباید ببینم . نمیدونم میتونم همه ی این ارزوهای نصفه نیمه رو تموم کنم یا مثل خیلی دیگه اونارو میذارم تو صندوقچه ی دلم و وقتی پیر شدم واسه بچه هام تعریف میکنم!

خیلی دوس دارم بدونم کسی توی این دوره زمونه هست که مثل من فکر کنه؟ جنس دردش با جنس درد من یکی باشه! یعنی واقعا هستن ادمایی که هر شب به این فکر کنن که رسالتشون توی این دنیا چیه و چرا قدم گذاشتن تو این دنیا؟ هستن ادمایی که نمیخوان از دنیا برن تا وقتیکه یه صفحه از تاریخ رو براشون سیاه نکنن؟

گاهی به این فکر میکنم که این کبوتر خیال رو یه شب کبابش کنم و تا اخر عمر از مزه ی گوشتش لذت ببرم و شبا اسوده تر بخوابم. اما توی این دوره زمونه ای که چشم و گوش ادم هم باهامون روراست نیست داشتن همین کبوتر خیالم یه غنیمته.

همه ی این دغدغه هارو نوشتم و تا صبح میتونم اینجا بدون وقفه تایپ کنم .... اما به محض اینکه در لب تاب رو ببندم باز من میمونم و کبوتر خیال و این لب تاب و همون چند نخ سیگاری که قرار بود ترکش کنم!

اینجاست که ادم به فلسفه وجودی خودش شک میکنه!!!

 

پ.ن: اهنگ شراب چشمان محسن نامجوی عزیز با شعر فریدون مشیری وادارم کرد همچین متنی بنویسم

موضوعات مرتبط: دل نوشته های بی بنیاد ع. بهاری
برچسب ها: عرفان_بهاری , نامجو , مشیری , کبوتر_خیال