همین چند روز پیش بود که سقز بودم. توی یکی از روستاهای معروف طریقت معاب! با پیرمرد کوردی هم کلام شدم. از انهایی که موی بلندی دارند و به ناچار دستار میبندند و دلشان به سلسله ی طریقت وصل است. به زبان خودمانی تر درویش بود. همه زندگیش را پای طریقتش گذاشته بود. چقدر در قبال ارمانش احساس ارامش میکرد! چند قدمی پیاده رفتیم و سر مزار یکی از همین پیرهای معروف طریقت رسیدیم. چشمش به قبر افتاد سکوت کرد و با لهجه کوردی خودش گفت: دنیا هیچ نییه!!!

از سر کنجکاوی دلیل این سقوط ناگهانی افکارش را جویا شدم. سقوطی که با دیدن قبر یکباره وجودش را گرفت .تمام دلبستگیش به یکباره روی سرش اوار شد.

گفت: با شیخ حامد (صاحب قبر) هم سن و سال بودیم و با هم بزرگ شدیم. هر دونفر ما عاشق دختری شدیم و در نهایت قسمت هیچ کداممان نشد! به دنبال همین اتفاق هردو سر به طریقت سپردیم!

شیخ حامد یا شیخ کریم .... فرقی ندارد. طریقت یا هر مذهب دیگری... فرقی ندارد. سرمنشا تمام جوش و خروش های دنیا فقط عشق است!

عشقی که صعود و فرود همه ی ما را منجر میشود و پاردکسیکال ترین لحظات لذت بخش زندگی را فراهم میکند!

پ.ن: راستش قضیه این دو پیرمرد چندان برام جذاب نبود تا اینکه دیشب ساعت پنج صبح کنسرت معروف نامجو رو دیدم که مادرش چند ساعت قبل از کنسرت فوت کرده بود. همخوانی جمعیت با نامجو و گفتن این مصرع: دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده.........

لذت بخش ترین تسکینی بود که میشد برای فراموش کردن یک رنج کشید! اگاهی از عمق رنج ، درد رنج رو کمتر میکنه!

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده... یا به قول کوردی خودمان : دونیا هیچ نییه!!!


موضوعات مرتبط: دل نوشته های بی بنیاد ع. بهاری
برچسب ها: عرفان_بهاری , طریقت , دنیا , شیخ

تاريخ : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶ | 14:55 | نویسنده : ع.بهاری (صریر) |